عمرو بن حریث مخزومی
عمرو بن حریث مخزومی از اعوان و انصار
بنیامیه به شمار میرفت.
تولد او در ایام
جنگ بدر و به روایتی پیش از
هجرت اتفاق افتاد.
ابا سعید (
کنیه عمرو بن حریث بود)
دوازده ساله بود که
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از
دنیا رفت.
پس از بنای
کوفه به این شهر آمد و در آن
سکونت ورزید. ابنحریث در زمان امارت
سعید بن عاص -عامل وقت
عثمان در کوفه- به عنوان جانشین او در کوفه به خدمت پرداخت. نقل شده که در پی
شورش مردم علیه سعید، او با سخنرانیاش سعی در آرام کردن مردم ناراضی داشت که با اعتراض مردم معترض روبرو شد.
با آغاز امارت
زیاد بن ابیه در کوفه، به جمع یاران او پیوست و در غیاب او عهدهدار اداره امور کوفه گردید.
بیتردید حوادث و اتفاقات فی ما بین او و
حجر بن عدی از مهمترین حوادث و وقایع زندگی عمرو بن حریث در زمان جانشینی زیاد بن ابیه در امارت کوفه به شمار میرود.
روایت شده که او همواره به عملکرد حجر و یارانش در ذم
معاویه و زیاد بن ابیه اعتراض میکرد؛
اما حجر به اعتراض او توجهی نکرده همچنان در پی کار خویش بود.
تا اینکه در روز جمعهای که عمرو بن حریث جهت اقامه
نماز جمعه وارد مسجد
شد و به
منبر رفت و رؤسای شهر نیز حضور داشتند، صدای همهمه حجر و یارانش برخاست عمرو گفت: «این صداهای بلند و این سخنان آزار دهنده چیست؟» حجر و یارانش برخاسته او را
شماتت کرده سنگبارانش کردند.
عمرو از منبر پایین آمده وارد قصر شد آنگاه به زیاد نامه نوشت که جز
دارالاماره بر جای دیگر از شهر تسلط ندارد
و تاکید کرد که اگر به کوفه نیاز داری شتاب کن.
برخی از منابع او را از گواهیدهندگان علیه حجر معرفی کردهاند.
پس از
مرگ زیاد بن ابیه، او به
عبیدالله بن زیاد پیوست و در اداره امور
بصره و کوفه با او همکاری میکرد و در غیاب او اداره امور این شهرها را به عهده میگرفت.
عمرو بن حریث، در سرکوب قیام
مسلم بن عقیل تلاشهای بسیاری از خود نشان داد. نقل شده ابنزیاد پس از اطلاع از مخفیگاه مسلم به عمرو دستور داد تا شصت یا هفتاد و به نقلی سیصد نفر از مردم
قبیله قیس را با
محمد بن اشعث همراه کند و او را به سوی مسلم بفرستد.
از دیگر حوادث پیش از
شهادت امام حسین (علیهالسّلام) در کوفه، که نام عمرو بن حریث در آن به ثبت رسیده است، جریان حمایت او از
مختار بن ابی عبید ثقفی است.
نقل شده که پس از شهادت مسلم بن عقیل مختار که برای آوردن کمک، به خارج از شهر کوفه رفته بود
به کوفه بازگشت. عمرو بن حریث از ورود مختار آگاه شد، پس برای او پیغام فرستاد و او را به تسلیم شدن ترغیب کرد و برای تسلیم شدنش ضرب الاجل تعیین کرد.
مختار پس از دریافت وعده حمایت و دستگیری عمرو بن حریث از او در مقابل ابن زیاد، تسلیم شد و زیر پرچم
امان عمال حکومتی در
مسجد کوفه قرار گرفت.
فردای آن روز مختار را نزد ابنزیاد بردند ابنزیاد با دیدن مختار بر او نهیب زد که «تو بودی که با یارانت آمده بودی تا پسر عقیل را یاری کنی؟» مختار این خبر را
انکار کرد و مدعی شد که تا صبح زیر پرچم عمرو بن حریث در مسجد کوفه بوده است.
در این هنگام عمرو بن حریث گفته مختار را تایید کرد و بر بیگناهی او شهادت داد. بواسطه این شهادت، ابنزیاد از کشتن او صرف نظر کرد پس مختار را به
زندان افکندند و او همچنان در زندان بود تا اینکه امام حسین (علیهالسّلام) به شهادت رسید.
از جنایات بزرگ عمرو بن حریث در زمان امارت عبیدالله بن زیاد بر کوفه، شرکت در شهادت
میثم تمار است. روزی میثم بر
امام علی (علیهالسّلام) وارد شد امام (علیهالسّلام) از شهادت میثم در آینده سخن به میان آوردند و چگونگی شهادت میثم را برایش تشریح کردند.
روزی در زمان امارت عبیدالله بن زیاد در کوفه عدهای از بازاریان شهر، نزد میثم آمدند و از او خواستند تا جهت
شکایت از رئیس بازار کوفه نزد عبیدالله بروند تا او را از سمتش عزل کند و دیگری را به جای او بگمارد. میثم با آن گروه همراه شد بیان شیوا و ایجاز کلامش عبیدالله را به شگفتیانداخت عمرو بن حریث به عبیدالله گفت: «امیر میدانی او کیست؟» ابنزیاد گفت: «او کیست؟» عمرو گفت: «او میثم تمار کذاب است، غلام علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) کذاب.» میثم متوجه سخنان ابنحریث با عبیدالله بن زیاد شد، پس نزد عبیدالله رفت گفت: «
[
پسر حریث
]
چه میگفت؟» عبیدالله جریان را گفت. میثم گفت: «امیر
خداوند کارت را به صلاح آورد،
دروغ میگوید، بلکه من راستگو غلام راستگو علی بن ابیطالب
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به
حق هستم.» ابنزیاد به میثم گفت: «از علی (علیهالسّلام)
تبری بجو و معایب و ضعفهای او را بیان کن و از
عثمان و محاسنش بگو و گرنه دست و پایت را قطع میکنم و تو را به دار میآویزم.» در این زمان میثم گریست. ابنزیاد گفت: «هنوز کاری انجام ندادم با شنیدن سخنم به گریه افتادی؟» میثم گفت: «به
خدا قسم که به خاطر گفته یا عمل تو
گریه نمیکنم من از اینکه به سخنان مولایم
شک کردم، گریه میکنم روزی بر آقا و سرورم
[
علی (علیهالسّلام)
]
وارد شدم، پس آنچه را که گفتی به من خبر داد.» عبیدالله گفت: «علی (علیهالسّلام) چه گفت؟» میثم خبر چگونگی شهادتش را که از امام علی (علیهالسّلام) شنیده بود بازگفت. عبیدالله گفت: «برای اینکه پیش بینی علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) دروغ از کار در بیاید من دست و پایت را قطع میکنم؛ اما زبانت را وا میگذاریم.» پس دستور داد تا میثم را به دار کشیدند.
میثم در بالای دار به مدح و
ستایش و نقل
احادیث امام علی (علیهالسّلام) برای مردم پرداخت. خبر به عمرو بن حریث رسید، پس به محل دار زدن میثم رفت و چون از جریان با خبر شد نزد عبیدالله آمد و جریان را باز گفت پس ابنزیاد دستور داد تا زبان میثم را نیز ببرند.
عمرو بن حریث پس از شهادت
امام حسین (علیهالسّلام) و یارانش نیز، همچنان در خدمت امویان بود تا اینکه
یزید به
هلاکت رسید. پس از مرگ یزید و در پی
قیام توابین عمرو بن حریث از شهر بیرون رانده شد.
پس از کشته شدن
مصعب بن زبیر و سلطه
عبدالملک بن مروان بر
عراق عمرو بن حریث در
کوفه مورد استقبال و اکرام عبدالملک قرار گرفت
و از سوی او عهدهدار امور کوفه در غیاب فرمانداران این شهر گردید.
سرانجام عمرو بن حریث مخزومی پس از عمری خدمت به دودمان
بنیامیه، در سال هشتاد و پنج
و به نقلی در سال هفتاد و هشت هجری
در کوفه
و به
روایت دیگر در
مکه در گذشت.
عمرو از
اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و از اصحاب امام علی (علیهالسّلام) برشمرده میشد.
او از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، امام علی (علیهالسّلام)،
ابوبکر،
عمر،
ابنمسعود و دیگران
روایت نقل کرده و پسرش جعفر، حسن العرنی و مغیرة بن بسیع و ولید بن سریع و عبدالملک بن عمیر و اسماعیل بن ابی خالد و دیگران از او روایت نقل کردهاند.
خلف بن خلیفه هم از جمله راویان اوست.